چرا قصه‌های دفاع مقدس برای بچه‌ها ضروری است؟

چرا قصه‌های دفاع مقدس برای بچه‌ها ضروری است؟

قصه همیشه پلی بوده میان دنیای کودکانه و جهان پر رمز و راز بزرگ‌ترها. همه‌ی ما روزگاری بچه بودیم و شب‌ها با داستان‌های مادر یا مادربزرگ چشم بر هم می‌گذاشتیم. قصه‌ها کمک می‌کردند تا بفهمیم زندگی فقط همان اتاق کوچک یا کوچه‌مان نیست، بلکه سرشار از آدم‌هایی است که هرکدام راهی را رفته و تجربه‌ای اندوخته‌اند. امروز هم فرزندان ما به همین پل نیاز دارند. اما چه قصه‌ای ارزشمندتر از روایت‌هایی که حقیقت داشته‌اند و قهرمانانشان در همین کوچه‌ها و خیابان‌ها نفس کشیده‌اند؟

قصه‌های دفاع مقدس فقط درباره‌ی توپ و تانک و اسلحه نیستند. آن‌ها قصه‌ی انسان‌هایی هستند که در دل زندگی معمولی، تصمیم‌های بزرگ گرفتند. پسری که سهم نانش را با همسایه تقسیم می‌کرد، دختری که در سخت‌ترین روزها با لبخند به خانواده امید می‌داد، یا جوانی که با وجود ترس، پای انتخاب درست ایستاد. این روایت‌ها به بچه‌ها یاد می‌دهند که قهرمانی از دل موقعیت‌های ساده بیرون می‌آید؛ درست همان‌طور که آن‌ها هم هر روز در مدرسه و خانه انتخاب‌هایی دارند. وقتی کودکی می‌شنود که شهیدی در جوانی به خاطر دوستی‌اش فداکاری کرده، او هم یاد می‌گیرد که دوستی و همدلی، ارزش‌هایی هستند که باید پاس داشته شوند.

اما اهمیت قصه‌های دفاع مقدس فقط در الگوهای اخلاقی خلاصه نمی‌شود. کودکان با شنیدن این قصه‌ها ریشه‌های خود را می‌شناسند. آن‌ها درمی‌یابند آرامش و امنیت امروزشان، نتیجه‌ی ایستادگی مردان و زنانی است که روزی همین‌جا زندگی کرده‌اند؛ شاید دانش‌آموزی مثل خودشان بوده، شاید فرزند خانواده‌ای ساده در همان محله. این شناخت به کودک حس هویت و افتخار می‌دهد. او درمی‌یابد که بخشی از داستانی بزرگ‌تر است؛ داستانی که نشان می‌دهد نسل‌های پیشین چه راهی رفته‌اند تا امروز او بتواند آزادانه بخندد، درس بخواند و در امنیت بازی کند.

در دنیای امروز، بسیاری از کودکان با شخصیت‌های کارتونی و قهرمان‌های خیالی بزرگ می‌شوند. آن شخصیت‌ها جذابند، اما ریشه در واقعیت ندارند. قصه‌های دفاع مقدس به بچه‌ها نشان می‌دهد که قهرمان‌ها فقط در فیلم‌های خارجی یا کتاب‌های تخیلی نیستند. قهرمان می‌تواند همسایه‌ی دیروزی ما باشد، جوانی که در همین کوچه‌ها فوتبال بازی می‌کرده یا دختری که روزی در همین مدرسه درس خوانده. وقتی کودک بداند این قهرمان‌ها واقعی بوده‌اند، احساس نزدیکی بیشتری پیدا می‌کند و باور می‌کند که خودش هم می‌تواند روزی الهام‌بخش باشد.

قصه‌ها همچنین پیوند نسل‌ها را زنده نگه می‌دارند. تصور کنید شبی که مادر یا پدر کنار تخت کودک می‌نشیند و قصه‌ی شهیدی را تعریف می‌کند. در ظاهر فقط یک داستان گفته می‌شود، اما در حقیقت چراغی در دل کودک روشن می‌گردد. چراغی که ارزش‌ها را از دیروز به فردا منتقل می‌کند؛ چراغی که خانواده‌ها را به هم نزدیک‌تر می‌سازد و هویت ملی و دینی را در وجود کودک زنده نگه می‌دارد.

این قصه‌ها حتی می‌توانند بچه‌ها را برای رویارویی با مشکلات روزمره آماده کنند. وقتی کودکی بفهمد جوانی در شرایط بسیار سخت تصمیم درست گرفت و تسلیم نشد، او هم یاد می‌گیرد در مشکلات کوچک مدرسه یا روابط دوستانه‌اش شجاع باشد و زود دلسرد نشود. چنین الگویی اعتمادبه‌نفس را در وجود او تقویت می‌کند و به او نشان می‌دهد که ریشه‌هایش محکم و ارزشمند است.

بنابراین، قصه‌های دفاع مقدس تنها بازگویی خاطرات گذشته نیستند. آن‌ها نقشه‌ی راه آینده‌اند. کودکی که این داستان‌ها را می‌شنود، نه تنها سرگرم می‌شود، بلکه یاد می‌گیرد چگونه در زندگی فردی و اجتماعی‌اش انسانی مسئول، مهربان و استوار باشد.

در یک جمله می‌توان گفت: قصه‌های دفاع مقدس، هدیه‌ای هستند از دل تاریخ برای دل کوچک کودکان؛ هدیه‌ای که نسل امروز را به ریشه‌های دیروز پیوند می‌دهد و نسلی می‌سازد که هم هویت خود را می‌شناسد، هم به آن افتخار می‌کند و هم می‌داند برای ساختن فردا باید از دیروز بیاموزد.